۳۱ فروردین ۱۴۰۳
تاریخ هنر مجله فرهنگ و هنر ایران دخت

مقدمه ای بر هنر عشق

مقدمه ای بر هنر عشق

مقدمه ای بر هنر عشق ، خواجۀ شیراز حافظ ، مولانا ،  مقدمه ای بر هنر عشق ، تاریخ هنر ، عشق ، هنر ، فلسفه هنر ، مجله فرهنگ و هنر  ، مجله فرهنگ و هنر ، تاریخ هنر ،فلسفه هنر ، مولانا  

 

مقدمه ای بر هنر عشق:

 

طـــفیل هستی عشقند آدمی و پری                 ارادتـی بنـما تا سـعادتی ببری

            بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش                 که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری 

عشق تشعشع فروغ رخ دلدار ازلی است که تابش اش خرمن وجود عاشق را چون پروانه ای مجذوب به کام شعله های خویش جذب می نماید.

باز نظر بیننده از راه چشم که زبدۀ اسباب معرفت بیرونی است به تذروی رعنا پرواز داده می شود و رخی نیکو که نمودی از حسن ازلی است را مشاهده می نماید. حسن محبوب درصدد تسخیر خانۀ دل که رفیع حضرت بیچون است بر می آید.

نه به آسانی که با صفت ویرانگری تاتار … خانۀ دل در تصرف جلوه ای و مظهری نوین از مظاهر بی شمار حضرتش در آمده و بنیان آباد و استوار بر اصول عقل و سلامت متزلزل شده و بی سرو سامانی بر اوج آن سایه می افکند.

در این کشاکش و تحول صاحب ظاهری منزل به گاه وصل و یا در وقت هجر و قبض، هر بار به نوعی سرمست یا خمار سر خوش یا بیقرار می گردد.

 

عشـق از راه رسیده اکسیر وجود است چنانچه شیخ اجل سعدی آورده اند:

گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد                اکسیر عشق در مسم آمیخت زر شدم 

و دُر دانۀ ای دریای معرفت است که خواجۀ شیراز حافظ بیان میدارد:

    عشـق در دانه است و من غوّاص و دریا میکده                    سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر بر کنم 

و جان جهان است که منصور حلاج در وصف آن آرد:

که مراد از همه جهان عشـق است                  جمله عالم تن است و جان عشق است

 عشق خاصیتی است که عاشق را تا وقت حضور خویش از گناه باز می دارد.

و نیز عشق و غم دو همزاد دیرینه اند چناچه حافظ راست:

تا شدم حلقه به گوش در میخانۀ عشـق                  هردم آید غمی از نو به مبارک بادم 

اگر چه میل به نوشتن در این باب فراوان است اما عشق دریایی بی پایان است.

جائی که بزرگان ادب و معرفت در معرفی عشق، اظهار عجز نموده اند و جائی که عقاب پر بریزد ، از پشۀ لاغری چه خیزد و آنجا که مولانا می فرمایند:

«هرچه گویم عـشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل مانم از آن»

بهتر آن باشد که بگوئیم ناطقه و ادراک و قوۀ تخیل و تفسیر بشر در این باب لنگ است چنانچه حافظ در مقایسۀ عقل و عشق آورده اند:

قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عـشق              چون شبنمی است که بر بحر می کشد رقمی 

ختم کلام آنکه :

شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت …

برای دیدن مطالب مجله فرهنگ و هنـر  اینجا کلیک کنید.

منبع: تنبور از دیر باز تاکنون 

ایران دخت

نوشته های مرتبط

ردیف آوازی موسیقی ایرانی

هادی گراوندی

کتاب خاطرات ناصر ملک مطیعی

هادی گراوندی

آشنایی با برخی بیماری های آوازی

هادی گراوندی

ارسال دیدگاه

نه − 5 =