آشنایی با کتاب بوف کور
بوف کور مهمترین اثر صادق هدایت است.
کتابی پر از نماد که از چنان عمق و محتوایی برخوردار است که با انواع مختلف تحلیلها
قابل بررسی هست. تا به حال نقدهای بسیاری، به ویژه در حوزه نقد روانشناسانه، از
داستان بوف کور ارائه شده است. این اثر سمبولیک آنقدر عمیق است که هرکسی قادر
به درک آن نیست و از دید خود آن را تفسیر میکند.
کتابهای متعددی در شرح و تفسیر بوف کور نوشته شده است که هرکدام از دید همان نویسنده
بوف کور را تفسیر میکند. شاید بتوان گفت «بوف کور» معروفترین و تنها داستان ایرانی است که هم
طرفداران و عاشقان بسیار و هم در نزد بسیاری دیگر مطرود و منفور است.
بوف کور مشهورترین اثر صادق هدایت، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است. او بوف کور را در
سال ۱۳۱۵ هنگامی که به هندوستان سفر کرد، نوشت و ۵۰ نسخه از آن را برای دوستان خود
فرستاد.
بوف کور به زبانهای انگلیسی و فرانسوی نیز ترجمه شده است. بوف کور یکی از بزرگترین رمانهای
ایرانی نیز میباشد که شما با خواندن آن با حجم عظیمی از نمادها و جریانات فکری آشنا میشوید.
صادق هدایت سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد و سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد.
بوف کور یعنی چه ؟
درمورد این که چرا هدایت اسم کتابش را «بوفِ کور» گذاشته است، بسیار گفتهاند. گفتههایی که فقط از روی تصور یا تخیل بوده است. بنابراین هیچ کدامشان آن نبوده است که خودِ بوف کور میخواهد بگوید. هدایت این اسم را با الهام از یکی از رمانهای فرانتس هلنس برای کتاب خود انتخاب کرده. اسم این رمان ملوزین است.
سوررئالیست ها بعضی از نویسندگانِ پیش از خود را الهامبخش خود میدانستند. یکی از آنها فرانتس هلنس بود. نویسندهای هلندی- بلژیکی. هلنس زنی داشت به نام مارگریت که او را رها کرد و رفت زنِ یکی از دوستانِ او به نام دووِس شد. در دورانی که هلنس فهمیده بود مارگریت دارد به او خیانت میکند دچار بحران روحی شد و در دورهای شش ماهه هر شب خوابهایی میدید. او رمان ملوزین را بر اساس این خوابها نوشت. در یکی از این خوابها مینویسد:
«آن سه تا نردبانِ طنابی را پیدا کردم، که از همان جایِ قبلی آویزان بودند. ملوزین گفت: برویم بالا. خودش سریعتر از ما میرفت. مهندس با حرکتهای منظم و مطمئن خودش را بالا میکشید. من هم طنابهای دو طرف نردبان را گرفته بودم و به دنبالش میرفتم. با خودم میگفتم: اگر البته سرگیجه، این جغد لعنتی، بگذارد. اگر با فریادهایش نترساندم.»
سرگیجه، این جغدِ لعنتی. این سرگیجهای که هلنس میگوید همان سرگیجه بعد از ارضای غریزۀ جنسی است. به خاطر بیاوریم راوی بوف کور هم در آن خواب اروتیکاش بعد از آن که از چارپایه اتاقش بالا رفت و آن شیطان و آن دختر را از سوراخ هواخوری اتاقش دید، سرش گیج میرود. این خواب هلنس هم خواب اروتیک است. در نظریه خوابهای فروید بالا رفتن از هر بلندی نمادی از انجام عمل جنسی است. چه چارپایه باشد چه نردبان. ملوزین هم زنِ هلنس یا مارگریت است که در خوابهایش به صورت ملوزین بر او ظاهر میشده است. ملوزین زنی افسانهای بود که هفتهای یک روز از کمر به پایینش به شکل مار میشد.
آشنایی با کتاب بوف کور آشنایی با کتاب بوف کور بوف کور یعنی چه سوررئالیست سوررئالیست سوررئالیست