آشنایی با آلبوم گل صد برگ «گل صد برگ» در سال ۱۳۶۰ و به یاد هشتصدمین سالگرد تولد مولانا در مایه «بیات ترک» منتشر شد. این آلبوم به صورت گروهنوازی و به سرپرستی جلال ذوالفنون اجرا شده و شهرام ناظری خواننده این اثر است.
موسیقی ایران در چهار دههی گذشته شاهکارهایی داشته که هر چقدر از زمان تولید و
انتشارشان میگذرد؛ ماندگاریشان بیشتر میشود.
آثاری که با ذوق و قریحه و حالِ خوبِ هنرمندانی بزرگ اجرا شدهاند.
ما در اینجا میخواهیم برخی از این شاهکارها را معرفیِ دوباره کنیم و هر اثر را از
زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهیم.
« گل صد برگ » در زمان انتشارش شروعی دوباره برای موسیقی اصیل ایرانی بود.
از
این اثر از کارهای ماندگار و جریانساز موسیقی ایرانی به شمار میرود و اولین کاری است که در
موسیقی ایرانی خودش را به این شکل نشان داده است.
« گل صد برگ » با استفاده از یک ساز و هارمونی موسیقی ایرانی توانست ماندگار شود.
گذرزمان اثرگذاریش را نشان داد.
کنار هم قرار گرفتنِ شهرام ناظری و جلال ذوالفنون توانست مسیری تازه در موسیقی ایران باز کند. این آلبوم برخوردی متفاوت با ساز سهتار دارد که تا پیش از این نمونهای در موسیقی ایران نداشت.
در آلبوم «گل صد برگ» شاید برای نخستین بار در یک قطعه شعر کولاژ میشود. در تصنیف «الا یا ایها ساقی» از شعر حافظ و از شعر مولانا استفاده شده است.
همهی این نکات و بسیاری نکات دیگر باعث میشود که «گل صد برگ» پس از گذشت ۳۷ سال از انتشارش همچنان شنیدنی و تاثیرگذار باشد.
معرفی آلبوم « گل صد برگ » : از
«گل صد برگ» در سال ۱۳۶۰ و به یاد هشتصدمین سالگرد تولد مولانا در مایه «بیات ترک» منتشر شد. این آلبوم به صورت گروهنوازی و به سرپرستی جلال ذوالفنون اجرا شده و شهرام ناظری خواننده این اثر است.
در این آلبوم جلال ذوالفنون، رضا قاسمی، محمدحسن مهدیان، کاوه دلیرآذر و امیر هوشنگ اردلان سهتار نواختهاند و نوازندگی دف هم برعهدهی بیژن کامکار بوده است.
در ادامه عنوان قطعههای و متن شعرهایِ اجرا شده در آلبوم «گل صد برگ» را میخوانید:
مقدمه چاووشی شعر از عطار نیشابوری
عزم آن دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزهی دردی به دست
سر به بازار قلندر بر نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
پردهی پندار میباید درید توبهی زهاد میباید شکست
وقت آن آمد که دستی بر زنم چند خواهم بودن آخر پایبست
متن تصنیف درس سحر از حافظ
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
چون میرود این کشتی سرگشته که آخر جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را مهر لب او بر در این خانه نهادیم
متن ساز و آواز از مولوی
همزبانی خویشی و پیوندی است یار با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست همدلی از همزبانی بهترست
متن تصنیف اندک اندک از مولوی
اندک اندک جمع مستان میرسند اندک اندک می پرستان میرسند
دلنوازان نازنازان در ره اند گلعذاران از گلستان میرسند
اندک اندک زین جهان هست و نیست نیستان رفتند و هستان میرسند
سر خمش کردم که آمد خوان غیب نک بتان با آب دستان می رسند
ساز و آواز شعر از مولوی
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
سر من مست جمالت دل من دام خیالت گهر دیده نثار کف دریای تو دارد
ز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردم که خیال شکرینت فر و سیمای تو دارد
گل صد برگ به پیشت فروریخت ز خجلت که گمان برد که او هم رخ رعنای تو دارد
اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم که زهی جان لطیفی که تماشای تو دارد
به دو صد بام برآیم به دو صد دام درآیم چه کنم آهوی جانم سر صحرای تو دارد
خمش ای عاشق مجنون به مگو شعر و بخور خون که جهان ذره به ذره غم غوغای تو دارد
تصنیف الا یا ایها الساقی شعر از مولوی و حافظ
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
متن قطعه ضربی از مولوی
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید چو کشتی ام دراندازد میان قُلزُم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون
برای دیدن مطالب قبل اینجا کلیک کنید .
آشنایی با آلبوم گل صد برگ آشنایی با آلبوم گل صد برگ شهرام ناظری