۹ فروردین ۱۴۰۳
دل نوشته مجله فرهنگ و هنر ایران دخت

پیامک های پدر و مادرم

دل نوشته ، پیامک های پدر و مادرم ، جملات زیبا درباره پدر و مادر ، متن های تقدیم پدر ومادر ، نیکی به پدر و مادر ، جملات زیبا در مورد پدر و مادر

پیامک های پدر و مادرم ، دل نوشته  ، جملات زیبا درباره پدر و مادر ، جملات زیبا تقدیم پدر و مادر ، متن های زیبا در مورد پدر و مادر ، تقدیم پدر ومادر ، نیکی به پدر و مادر ، جملات زیبا تقدیم پدر ومادر ، دل نوشته ، نیکی به پدر و مادر

 

پیامک های پدر و مادرم:

وقتی اس‌ام‌اسی از مادرم می‌رسد غمگین می‌شوم؛ از شکل پیام دادنش حتی چشم هایش را ریز می‌کند و دکمه ها را سخت می‌فشارد.

پیامک‌هایش همیشه جا افتادگی دارند. چند حرف را از قلم می‌اندازد یا کلمه‌ای را به شکلی غیر معمول می‌نویسد؛ یک شکلِ ویژه که یادآوری می‌کند او با زحمت این ها را نوشته.

انگار از درون یک زندان در فرصتی کوتاه با هزار بدبختی فرستاده شده باشند.

در اغلب موارد پیامک می‌دهد و می‌پرسد برای شام برمی گردم یا نه؛ با کلمه‌های خودش، با حروفی که یادآوری می‌کند او مادر است نه هر کس دیگر.

مادری که عمق ِعشق به او را نمی شود سنجید.

با دیدن پیامک‌هایش فقط گلویم فشرده می‌شود. آخ مادر!

می‌خواستم بگویم پیامک‌هایت عاقبت دیوانه‌ام می کند.

پدرم… به او می گوید: این کارت شارژ را وارد کن.

می گویم: بزن ستاره صد و چهل… و او مقاومت می کند.

برایش ساده است؛ اما نمی‌خواهد بازی ِجدید را بپذیرد.

این باکسش به شکلی بی رحمانه لبریزِ پیامک‌‌هایِ بی‌احساسِ ایرانسل است.

هیچ کس به او پیامک نمی‌دهد و او نیز به کسی.

ولی فقط یک بار، بله فقط یک بار به من پیامک داد.

او همیشه به خاطر آلرژیِ تنفسی آدامس می‌جود.

می‌گوید گلویش را مرطوب می‌کند و بهتر نفس می‌کشد.

در پیامک اش نوشته بود: “آدامس”.

همین!

فقط همین یک کلمه.

ننوشته بود آدامس بخر یا آدامس می‌خواهم . نه، فقط آدامس!

وقتی خواندمش تویِ خیابان راه میرفتم.

یادم می‌آید که ایستادم.

فروریختم.

یک کلمه و او چطور این را نوشته بود!؟

چقدر کم، چقدر کوتاه، چقدر غریب…

آدامس…

نویسنده: ناشناس 

برای دیدن:

 

ایران دخت 

 

 

 

نوشته های مرتبط

آشنایی با کتاب فارم هال

هادی گراوندی

آشنایی با زندگی نامه آلیشا سیلورستون

هادی گراوندی

آشنایی با دهل خراسانی

هادی گراوندی

ارسال دیدگاه

بیست − 15 =